باید یک ماه از سال تحصیلی میگذشت تا همه کلاسهای درس در کشور معلمدار شوند. چراکه درست در میانه مهر وزارت آموزش و پرورش همچنان مشغول برگزاری آزمونهای گزینشی از میان برگزیدگان آزمون استخدامی آموزگاری بود. اتفاقی که رضا مرادصحرایی وزیر آموزش و پرورش مسبب آن را دولتهای پیشین میداند اما هرچه هست نشان میدهد که چالشهای آموزش و پرورش به کمبود معلم رسیده است. تاجایی که بر اساس آمارها از سال ۹۴ تاکنون ۳ میلیون دانشآموز به مدارس کشور اضافه شده اما فرآیند تربیت دبیران کاهش یافته و حالا ۷۹ هزار معلم برای تکمیل نیاز مدارس کشور کمبود وجود دارد. همه اینها نیز در شرایطی که بر اساس آمارها اعلام شده سال گذشته ۷۰۰ هزار دانشآموز اتباع نیز در مدارس تحصیل میکنند.
رضامراد صحرایی را باید یکی از وزرای حاشیهدار دولت سیزدهم نامید. او در تیرماه یعنی یک ماه پس از آغاز دوران وزارت خود راهی سفر حج شد و اعلام کرد در نبود او خللی در روندها ایجاد نمیشود. موضوعی که واکنشهای بسیاری را به دنبال داشت و بسیاری تاکید کردند زمان یک وزیر بسیار محدود است و باید صرف پیشبرد سیاستهای وزارتخانه شود. آن هم وزارتخانهای چون آموزش و پرورش که سالهاست با مشکلات و چالشهای عدیدهای روبهروست.
جنجال دیگر صحرایی پس از اظهارنظر او در یک برنامه تلویزیونی مطرح شد. جایی که او در پاسخ به سوالی درباره مدارس غیردولتی و هزینههای بالای این مدارس که پرداخت آن از عهده بسیاری از دهکهای جامعه خارج است، گفت: «... فرد می رود انتخاب می کند دیگر، در کجای دنیا اینطوری نیست؟ شما وقتی یک ماشین مدل بالاتری بخواهی تهیه کنی باید پول بیشتری برایش پرداخت کنی ...». اظهارنظر وزیر آموزشوپرورش دولت سیزدهم موجی از انتقادها را برانگیخت. بسیاری تاکید کردند که چنین نگاهی منجر به کالاییسازی آموزش و پرورش میشود و پیامدهای ناگواری برای جامعه دارد. از سوی دیگر وقتی وزیر آموزش و پرورش چگونه به سادگی اذعان میکند که مدارس پولی در کشور فاصله زیادی با مدارس دولتی دارند. او در همین گفتوگوی تلویزیونی در مورد بعضی از مدارسی که زیر نظر شخصیت کشوری اداره می شود، گفت: «من رفتهام و بررسی کردهام... خدمتی که این مدرسه ها بعضاً کردند، دانشگاههای ما نکردند.» سوال از وزیر آموزش و پرورش اما اینجاست که این مدارس پولی در دسترس چند درصد از مردم قرار دارد؟ آمارها حاکی از آن است که ۸۵درصد مردم در مدارس دولتی درس میخوانند و فقط ۱۵ درصد دانشآموزان در مدارس پولی هستند. آیا وزیر آموزش و پرورش وظیفه تامین کیفیت آموزشی یکسان برای دانشآموزان سراسر کشور را ندارد؟
آخرین اظهارنظر حاشیهساز صحرایی پیشنهاد تحریم آمریکا و اروپا در زمینه ارائه مقاله را مطرح کرده است. او در آیین تجلیل از برگزیدگان المپیادهای علمی در مشهد گفت: «آمریکا و اروپا معتاد به تحریم هستند و ما باید برای انسانیت، صلح و امنیت آنها را تحریم کنیم و بگوییم تا از رفتارهای وحشیانه دست بر ندارند به آنجا سفر نمیکنیم و مقاله نمیدهیم. او همچنین گفته که «اگر به واسطه تحصیل به کشور دیگر بروید به عنوان یک شهروند درجه ۲، به عنوان بخشی از نظام سلطه و مانند چرخ دنده ای به عنوان جزئی از ماشین کشتار نظام سلطه تبدیل میشوید.» به نظر میرسد که اظهارنظرهای اخیر صحرایی نیز فاقد مبنای علمی است. او به عنوان وزیر آموزش و پرورش که یکی از ارکان نظام علمی کشور است پیشنهاد میکند تبادل مقاله با آمریکا و اروپا یعنی غرب تحریم شود و حتی به کسانی که برای ادامه تحصیل به کشورهای غربی میروند اتهام تبدیل شدن به ماشین کشتار نظام سلطه را میزند. اما سوالی که آقای وزیر باید به آن پاسخ دهد این است که اگر فردی دانش بیشتری را با تحصیل در آمریکا یا اروپا کسب کند، لزوما باید تبدیل به ماشین کشتار نظام سلطه شود؟
به نظر میرسد در این وضعیت صحرایی باید از پس چالشهای بودجههای تحمیلی بر آموزش و پرورش نیز برآید. چراکه به گفته معاون فنی و نظارت سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور گفت در سال ۱۴۰۱، ۷۰۰ هزار دانشآموز اتباع در ایران درس میخوانند. مهدی فیاضی رئیس امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزش و پرورش نیز گفته که سالانه ده هزار میلیارد تومان برای دانشآموزان اتباع هزینه میشود که رقم بالایی است.
در چنین شرایطی اوایل مهر حتی طرح استیضاح وزیر آموزش و پرورش نیز با ۳۰ امضا مطرح شد. طرحی که البته در دستور کار قرار نگرفت. هرچند که بسیاری از نمایندگان از قصور وزیر آموزش و پرورش سپری شدن یک ماه از سال تحصیلی بدون معلم در بعضی از نقاط کشور گلایه داشتند. حال باید دید که صحرایی غیر از اظهارنظرهای جنجالی چه تدبیری برای حل چالشهای آموزش و پرورش و تازهترین آن یعنی کمبود معلم دارد. به نظر میرسد که دو نگاه همواره در خصوص تامین معلم وجود داشته است. اولین نگاه تربیت معلمان باکیفیت در دانشگاههای خاص مثل فرهنگیان بوده و نگاه دوم که به نظر میرسد صحرایی نیز به آن توجه دارد استخدام نیرو و جذب دانشجویان برای تامین معلم به شکل کمی بوده است. به طور مثال در دولت اول احمدینژاد ناگهان حدود ۱۲۰ هزار نیروی انسانی باتجربه و توانا با ۵ سال ارفاق بازنشسته پیش از موعد شدند و در دولت دوم ۱۶۰ هزار نیروی شرکتی و نوعا خدماتی با سنین بالا و غیرمعلم و اکثر آنها به استخدام آموزش و پرورش درآمدند. موضوعی که نشان میدهد آموزش و پرورش میتواند حیاط خلوت نیروهای سفارشی نیز باشد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟